Friday, March 29, 2019

صبوری

صبوری چگونه واژه ای است که هنوز آن را معنائی پیدا نکرده ام.
تنها اعتماد و اعتماد به آنچه جاری است و آنچه در حرکت است. و اما من باز همچون تکه چوبی یا برگی خشک و یا حتا تکه پلاستیکی جا مانده از از میهمانی ناخانده و آشفته در پس تکه سنگی درون رود در پی خود میچرخم .
همچو گردابی است که نه آن را کششی است به درون آب و گم شدن در انتهای تاریک آب و نه موجی که برهاند و دوباره باز جاری گردم بر امتداد زلال رود و در پی آفتاب به سوی آن اقیانوسی که همواره مأمنی بوده است خستگی این همه راه رفته و نا رفته را.
تشنگی جاری گشتن و دوباره دیدن از یک سو و امید رهائی باز از همان سو انگیزه های ادامه است.
به گذشته باز میگردم و به سالهای پیش از سفر و آن انتظار سخت برای حرکت و باز دوباره همان انتظار و همان نظاره گر بودن ، اما این بار کمی متفاوت است این انتظار.
آن یکی حاصل ناتوانی بود و عجز و این بار بایستی صبور بود در عین توانمندی ، در عین آنکه میتوان تغیر داد و حرکت کرد اما بایستی صبور بود و منتظر و بایستی به انتظار نشست آنچه که در پی تحقق است که خود قصه ای است هنوز نه خوانده.
۸۹/۱/۲۳

سکوت

یکی از دشوارترین تمرین های این روزهای من سکوت اختیار کردن در زمانی است که همه در حال فریاد کردن اند.
فروردین ۹۸