تو را ای آرش پای در بند، رها میخواهمت چونان بانگ فریاد مردان سلحشورت میان دشتهای بی پایان ایرانت.
تو را ای پای در بند، رها میخواهمت چون بادی کو بهر سو میکشد گیسوی آن دخت زیبایت که همگام است مردانت را در این مه، در این غربت، در اینتاریکی روزهایت.
تو را آرش دگر باره کمانی خواهمت بر پشت وتیرانی که ما را باز بنماید گوشه های سرزمینت را. به هم مشرق جنوب و مغربش تیری بر اندازی و ما را رهنمونسازی که ایراناست اینجا و هم مهد دلیران است و شیران است اینجا.
کهما را باز بنمایی که باید آرشی باشد هر آن مردش و تیری افکند بر پشت هر اهریمنی کو خواهدت بندی به هر پایت.
تو را ای پای در بند، رها میخواهمت چون بادی کو بهر سو میکشد گیسوی آن دخت زیبایت که همگام است مردانت را در این مه، در این غربت، در اینتاریکی روزهایت.
تو را آرش دگر باره کمانی خواهمت بر پشت وتیرانی که ما را باز بنماید گوشه های سرزمینت را. به هم مشرق جنوب و مغربش تیری بر اندازی و ما را رهنمونسازی که ایراناست اینجا و هم مهد دلیران است و شیران است اینجا.
کهما را باز بنمایی که باید آرشی باشد هر آن مردش و تیری افکند بر پشت هر اهریمنی کو خواهدت بندی به هر پایت.
تو را آرش بازگوییم که ما هم آرشی هستیم در ایندوران که ما را نیست کمانی و تیرانی ولی اما هست پیمانی از دل و جانی با کهن بومت، بادشتهایت، با همه گوران و یوزانت، با ایرانت که او را وا کنیم آن بندی که بر پایش، که بر پایت بسته دوران ها.
محمد تاجران - آذر ۹۷
#محمد_تاجران #آرش #دماوند #ایران #سرزمین #سرزمین_من #Iran #damavand
No comments:
Post a Comment