Saturday, January 29, 2005

مدتهاست زمستان آمده . برف باریده و کوهها سپید پوش بزم ابرهایند
رودها جاری از جوشش پر رنگ چشمه سارها و خروشان و هلهله کنان این بزم .
برف باریده ... سرمایش را با تمام تنم احساس کرده ام اما هنوز باورش ندارم .
در من گوئی فصلی به جز بهار نیست که در زمستان هم سرمست سبزی درختانی ام که در پی زمستانند .
حتی در این سرما هم آواز پرندگان را می شنوم .
باد نجوا میکند .... گاهی سرد و گاهی بسیار سرد
شاخه های عریان درخت در هم می پیچند و هم آغوشیشان نوید بهار میدهد...نوید تولد ..نوید شور و عشق

********************

It’s a long time that winter has come.
It has snowed & the mountains are wearing white clothes in clouds feast.
Rivers are flowing due to roaring spring; they are flowing cheerfully in roaring springs feast.
It has snowed…I fed its cold with my whole being, but I cant believe it yet.
There is no season in me except spring; in winter I feel joyful from the green trees that are behind winter.
I even hear the song of birds in this coldness.
There is a draft of air.
Sometimes it is cold and sometimes very cold.
The bare branches of tree get twisted.
Their union gives the message of spring, message of birth…and message of enthusiasm.

Tuesday, January 25, 2005


mastaneh Posted by Hello
photo : mohamad tajeran

tolooee tazeh Posted by Hello
photo : mohamad tajeran

photo : mohamad tajeran Posted by Hello

zemestan Posted by Hello
photo:mohamad tajeran

DARICHEH Posted by Hello
photo : mohamad tajeran

I gaze at the world through a green frame and I see the whole truth of life in the green shadow of the trees .
I search for the truth of creation along with the current of water .
To know where I have come from and why I have come .
We should flow like water , be green like trees , rain on every things like clouds .....
Without sorting the good and bad or being fruitfull or not .
Rain flows and gifts its drops to everythings and it never care who drink .....
It should rain and gift .
water flows and it never cares which tree is waterd ....
It should flow .
Tree casts its shadow and it never care who stands on its shadow .....
It should be fruitfull .
So .....
Try to flow like rain .
Try to run like water .
Try to fruitfull like trees .
But without any jodgment ,
Otherwise the World will jodg you .
******************************

از دریچه ای سبز به روشنی جهان مینگرم و هستی را همه در سایه سبز درخت می بینم و روان بر آب جریان آفرینش را جستجو گرم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود ؟
همچون آب جریان داشتن همچون درخت سبز بودن و چون ابر باریدن بر سر هر آنچه در زیر پایت است بدون هیچ نگرشی بر نیک و بد بودن و پر ثمر بودن و یا بی ثمر بودن
باران می بارد و قطراطش را بر پهنه زمین می فرستد و دیگر بر او نیست که . که می نوشد . او باید ببارد و نثار کند
آب جریان دارد و بر او نیست که بر پای کدام درخت جاری است . او باید جریان یابد
و درخت سایه اش را گسترانیده و بر او نیست که . که در زیر آن سایه کیست . او باید بار دهد
چون باران ببارید و چون آب روان باشید و چون درخت پر ثمر
اما بدون هیچ گونه گزینشی که جهان نیز گزینش خواهد کرد

Friday, January 07, 2005

یوستن و گسستن ......پیوستن و گسستن ..تلاشی مدام در جریان زتدگی انسان است
همیشه در حال پیوستنم و یا در حال گسستن از آ ن پیوستگیها
زندگی جریانی است میان این دو در حرکت به سوی اصل خویش و این تو هستی که تابع این جریان و حرکتی وبایستی سنگینی سایه سرد این گسستنها را بر خود خریدار باشی
بنشین و از جریان لحظه ای فاصله گیر . همه چیز در گذارند وتو هر آنچه می بینی لحظه ای و گذراست
ببین و بیاموز از هر آنچه می بینی که درهر کدام نکته ای نهان است

******************************************
Attachment and interruption ………,
Attachment and interruption………….
.is constant task in the life of human,
Always we are busy with being attached or being interrupted from this attachment.
Life is flowing being that you can see is temporary and in the moment.
So open you eyes and see then learn about n these two movements toward your nature and you are also one part of this flowing and
You should accept the cold shadow of these interruptions.
Sit down and to be separated of this flowing.
Every thing that you have seen can be learnt us something new

Tuesday, January 04, 2005

خداوندا به من صبر ده تا بپذیرم آنچه نمیتوانم تغییر دهم
خداوندا به من توان ده تا تغییر دهم آنچه را میتوانم تغییر دهم
خداوندا به من فهم ده تا درک کنم تفاوت آن دو را
خداوندا به من آرامش ده تا متوقع نباشم جهان و مردم آنگونه باشند که من دوست دارم
جبران خلیل جبران

*****************************

GOD give me patient to accept what I cant change.
GOD enables me to change what I can change.
GOD gives me insight to understand the differences between this tow.
GOD calm me down not to expect the would people be like what I want.

Sunday, January 02, 2005

انسانها همیشه یکسانند و در همه جا یکسان و مشابه
اگر دیدید نزدیکترین دوستتان حتی به دشمنش خیانت می کند خود را از خیانت او مصون مدارید که ذات انسان
یکسان است .
اگر دیدید دیگران را مسخره می کند خود نیز روزی مسخره خواهی شد
اگر به دیگران تهمت دروغ زد به شما نیز خواهد زد
هر آن فکر نا درستی که بر دیگران جاری شد بر شما نیز جاری خواهد گشت
که انسان همیشه یکسان است

انسانها بر چند گونه اند

انسانها بر چند گونه اند . هزاران گونه و شاید بیشتر و همه در تلاش چهت تائید شدن هستند .چهت مهم بودن و مورد لطف قرار
گرفتن و حتی گهگاه خوب به نظر آمدن و در این راه هر کس متوسل به روشی می شود و شیوه خاص خود را پی می گیرد.
با توجه به هزاران گونه بودن انسان چند روش خاص بیشتر جلوه می کند واپیدمی است . ( البته متاسفانه )
همیشه در تلاش جهت شناخت انسان بوده ام و همیشه آن را مطالعه کرده ام . رفتارش را . کلامش را و حتی نگاهش را
انسانها را بر مقیاس ارزشگذاری نمیگذارم که همه انسانها ارزشمند بوده که حد اقل به عنوان مصنوع پروردگار مورد ارزش و احترام است و تنها این رفتار آنهاست که مورد ارزشیابی است که آن نیز با معیارهای شخصی است وحتی اجتماعی و هیچ سند یتی بر آن نیست که به قول نیچه هیچ پدیده اخلاقی در این جهان نیست و هر آنچه هست تفسیر اخلاقی پدیده هاست.
هر انسانی در پیش خود از رفتار و کردار خود آگاه است و جزئیات رفتاری خود را به خوبی می شناسد و به درستی و نا
درستی آن کاملا آگاه است .
افرادی که از نظر شخصیت درونی در سطح بالائی قرار دارند بدون آن که حتی نیازی به اقدام تلاشی داشته باشند مورد لطف و موهبت دیگران قراردارند وهر چه توانائی افراد در بالا بردن شخصیت درونیشان کاسته شود نیاز به عوامل بیرونی در آن افراد گسترش می یابد .
این روند همچنان ادامه دارد و در پائین ترین سطوح آن افراد با بیان خصوصیات دیگران و نکوهش دیگران به تلاش حهت مهم بودن و به حق بودن خود دست می یازند که حتی به حق بودن بیانشان خود از مذ موم ترین رفتا رهای بشری در تمام مکاتب فکری و اخلاقی است و حال آنکه نادرست بودنش که دیگر جای خود دارد .
انسانها در روابط اجتماعیشان مراوداتی دارند و در این ارتباط هر کس مسئول یوده و بسته به توانمندی خود در این راستا گام بر میدارد .
وظیفه هر کس در هر ارتباط شناخت توانمندی هاست و این که هر فرد چه توانمندی داردکه در صورت بر انگیخته شدن انتظاری در ختی پست ترین شرایط آن انتظار نابه جا و نا درست نباشد .
حال آنکه حود برانگیخته شدن انتظار برای انسانی اندیشمند و دارای ارزشهای انسانی والا جای سوال دارد .
هر کس در هرارتباط اقدامی انجام میدهد که در پی آن هدفی است . اگر آن هدف اقدامی انسانی ودر جهت اخلاق انسانی باشد هیچ انتظاری در پی آن نخواهد بود و اگر انتظاری هست بایستی در انسانی و ارزشمند بودن آن اقدام تردید نمود .
متاسفانه انسان امروزی تمام نیازها و خواسته های کوچک خود را در رابطه ها جستجو گر است و به تبع آن به شدت متوقع و نیازمند می گردد . حال آنکه انسان از منبعی عظیم تر ودر خور توجه بیشتری سر چشمه می گیرد
و تلاش و حرکت انسان در این دنیا در جهت نیل اهداف آن منبع است و عدم توجه انسان به آن سر چشمه حقیقی
چشم انسان را معطوف به قطرات کثیف و چرکینی می سازد که از وحود انسانها می تراود و عدم بر آورده شدن
عطش از آن چرکین آب او را بیشتر از پیش رنج میدهد و آزاری مدام در درون بر او به ارمغان خواهد داشت