انسانها بر چند گونه اند . هزاران گونه و شاید بیشتر و همه در تلاش چهت تائید شدن هستند .چهت مهم بودن و مورد لطف قرار
گرفتن و حتی گهگاه خوب به نظر آمدن و در این راه هر کس متوسل به روشی می شود و شیوه خاص خود را پی می گیرد.
با توجه به هزاران گونه بودن انسان چند روش خاص بیشتر جلوه می کند واپیدمی است . ( البته متاسفانه )
همیشه در تلاش جهت شناخت انسان بوده ام و همیشه آن را مطالعه کرده ام . رفتارش را . کلامش را و حتی نگاهش را
انسانها را بر مقیاس ارزشگذاری نمیگذارم که همه انسانها ارزشمند بوده که حد اقل به عنوان مصنوع پروردگار مورد ارزش و احترام است و تنها این رفتار آنهاست که مورد ارزشیابی است که آن نیز با معیارهای شخصی است وحتی اجتماعی و هیچ سند یتی بر آن نیست که به قول نیچه هیچ پدیده اخلاقی در این جهان نیست و هر آنچه هست تفسیر اخلاقی پدیده هاست.
هر انسانی در پیش خود از رفتار و کردار خود آگاه است و جزئیات رفتاری خود را به خوبی می شناسد و به درستی و نا
درستی آن کاملا آگاه است .
افرادی که از نظر شخصیت درونی در سطح بالائی قرار دارند بدون آن که حتی نیازی به اقدام تلاشی داشته باشند مورد لطف و موهبت دیگران قراردارند وهر چه توانائی افراد در بالا بردن شخصیت درونیشان کاسته شود نیاز به عوامل بیرونی در آن افراد گسترش می یابد .
این روند همچنان ادامه دارد و در پائین ترین سطوح آن افراد با بیان خصوصیات دیگران و نکوهش دیگران به تلاش حهت مهم بودن و به حق بودن خود دست می یازند که حتی به حق بودن بیانشان خود از مذ موم ترین رفتا رهای بشری در تمام مکاتب فکری و اخلاقی است و حال آنکه نادرست بودنش که دیگر جای خود دارد .
انسانها در روابط اجتماعیشان مراوداتی دارند و در این ارتباط هر کس مسئول یوده و بسته به توانمندی خود در این راستا گام بر میدارد .
وظیفه هر کس در هر ارتباط شناخت توانمندی هاست و این که هر فرد چه توانمندی داردکه در صورت بر انگیخته شدن انتظاری در ختی پست ترین شرایط آن انتظار نابه جا و نا درست نباشد .
حال آنکه حود برانگیخته شدن انتظار برای انسانی اندیشمند و دارای ارزشهای انسانی والا جای سوال دارد .
هر کس در هرارتباط اقدامی انجام میدهد که در پی آن هدفی است . اگر آن هدف اقدامی انسانی ودر جهت اخلاق انسانی باشد هیچ انتظاری در پی آن نخواهد بود و اگر انتظاری هست بایستی در انسانی و ارزشمند بودن آن اقدام تردید نمود .
متاسفانه انسان امروزی تمام نیازها و خواسته های کوچک خود را در رابطه ها جستجو گر است و به تبع آن به شدت متوقع و نیازمند می گردد . حال آنکه انسان از منبعی عظیم تر ودر خور توجه بیشتری سر چشمه می گیرد
و تلاش و حرکت انسان در این دنیا در جهت نیل اهداف آن منبع است و عدم توجه انسان به آن سر چشمه حقیقی
چشم انسان را معطوف به قطرات کثیف و چرکینی می سازد که از وحود انسانها می تراود و عدم بر آورده شدن
عطش از آن چرکین آب او را بیشتر از پیش رنج میدهد و آزاری مدام در درون بر او به ارمغان خواهد داشت
گرفتن و حتی گهگاه خوب به نظر آمدن و در این راه هر کس متوسل به روشی می شود و شیوه خاص خود را پی می گیرد.
با توجه به هزاران گونه بودن انسان چند روش خاص بیشتر جلوه می کند واپیدمی است . ( البته متاسفانه )
همیشه در تلاش جهت شناخت انسان بوده ام و همیشه آن را مطالعه کرده ام . رفتارش را . کلامش را و حتی نگاهش را
انسانها را بر مقیاس ارزشگذاری نمیگذارم که همه انسانها ارزشمند بوده که حد اقل به عنوان مصنوع پروردگار مورد ارزش و احترام است و تنها این رفتار آنهاست که مورد ارزشیابی است که آن نیز با معیارهای شخصی است وحتی اجتماعی و هیچ سند یتی بر آن نیست که به قول نیچه هیچ پدیده اخلاقی در این جهان نیست و هر آنچه هست تفسیر اخلاقی پدیده هاست.
هر انسانی در پیش خود از رفتار و کردار خود آگاه است و جزئیات رفتاری خود را به خوبی می شناسد و به درستی و نا
درستی آن کاملا آگاه است .
افرادی که از نظر شخصیت درونی در سطح بالائی قرار دارند بدون آن که حتی نیازی به اقدام تلاشی داشته باشند مورد لطف و موهبت دیگران قراردارند وهر چه توانائی افراد در بالا بردن شخصیت درونیشان کاسته شود نیاز به عوامل بیرونی در آن افراد گسترش می یابد .
این روند همچنان ادامه دارد و در پائین ترین سطوح آن افراد با بیان خصوصیات دیگران و نکوهش دیگران به تلاش حهت مهم بودن و به حق بودن خود دست می یازند که حتی به حق بودن بیانشان خود از مذ موم ترین رفتا رهای بشری در تمام مکاتب فکری و اخلاقی است و حال آنکه نادرست بودنش که دیگر جای خود دارد .
انسانها در روابط اجتماعیشان مراوداتی دارند و در این ارتباط هر کس مسئول یوده و بسته به توانمندی خود در این راستا گام بر میدارد .
وظیفه هر کس در هر ارتباط شناخت توانمندی هاست و این که هر فرد چه توانمندی داردکه در صورت بر انگیخته شدن انتظاری در ختی پست ترین شرایط آن انتظار نابه جا و نا درست نباشد .
حال آنکه حود برانگیخته شدن انتظار برای انسانی اندیشمند و دارای ارزشهای انسانی والا جای سوال دارد .
هر کس در هرارتباط اقدامی انجام میدهد که در پی آن هدفی است . اگر آن هدف اقدامی انسانی ودر جهت اخلاق انسانی باشد هیچ انتظاری در پی آن نخواهد بود و اگر انتظاری هست بایستی در انسانی و ارزشمند بودن آن اقدام تردید نمود .
متاسفانه انسان امروزی تمام نیازها و خواسته های کوچک خود را در رابطه ها جستجو گر است و به تبع آن به شدت متوقع و نیازمند می گردد . حال آنکه انسان از منبعی عظیم تر ودر خور توجه بیشتری سر چشمه می گیرد
و تلاش و حرکت انسان در این دنیا در جهت نیل اهداف آن منبع است و عدم توجه انسان به آن سر چشمه حقیقی
چشم انسان را معطوف به قطرات کثیف و چرکینی می سازد که از وحود انسانها می تراود و عدم بر آورده شدن
عطش از آن چرکین آب او را بیشتر از پیش رنج میدهد و آزاری مدام در درون بر او به ارمغان خواهد داشت
No comments:
Post a Comment